اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسین

نویسه گردانی: ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن باقربن محمدتقی (صاحب حاشیه ٔ معالم ) معروف به آقا نجفی اصفهانی (1266-1307 هَ . ق .). او راست : اصالة البرائة. (ذریعه ج 2 ص 114و ج 4 ص 271).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
ده حسین . [ دِه ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 20هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 359 ...
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) خطابی که شیعیان درمراسم سوگواری امام سوم حضرت حسین بن علی را کنند.
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است . رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
شاه حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عرا...
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی . سام میرزا گوید: در سال 941 هَ . ق . در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز...
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . دارای 8 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
طه حسین . [ طا ها ح ُس َ ] (اِخ ) (دکتر) در 14 نوامبر 1889 م . در ماقاقا (مصر علیا) متولد شده است . در سن سه سالگی به بیماری تورّم چشم مبتلا گ...
غوچ حسین . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) پسر امیر حسن ایلکانی و نواده ٔ امیر چوپان که به دست سلیمان خان کشته شد. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ...
شیخ حسین . [ ش َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرام بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.