حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن داودحلی . صاحب رجال معروف به ابن داود. اسماعیل پاشا در هدیة العارفین و محمدبن سلیمان تنکابنی در قصص العلما او را حسین نامیده اند و لیکن حسن درست است چنانکه خودش در رجال خود یاد میکند. رجوع به حسن حلی شود.
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عثمان الاحمسی . کتاب الحدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عدار در 950 هَ . ق . به شاگرد خود، شیخ حمزه اجازه ٔ روایت تألیفات خویش داده است . (ذریعه ج 1 ص 186).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عریف . رجوع به حسین بن ولیدبن نصر شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عقیل بن محمدبن عبدالمنعم بن هاشم بزاز واسطی قرشی . خطیب بغداد از وی روایت کرده و در 471 هَ . ق . درگذشت . شعر ا...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علاءالدولةبن سلطان احمد جلایر از 827 - 836 هَ . ق . حکومت کرد. رجوع به آل جلایر و «مرآت البلدان ج 1 ص 399» و تار...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علوان کلبی کوفی . کتاب حدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 324).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی مکنی به ابوعلی . محدث است و از احمد حنبل روایت دارد. و تألیفی در حدیث دارد. (معجم المؤمنین از طبقات ا...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی . متوفی حدود 830 هَ . ق . / 1427م . او راست : منصة العذاری فی شرح القصاری . (معجم المؤلفین ) (ایضاح المکنون ...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی آل کاشف الغطاء. رجوع به کاشف الغطاء شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابیطالب هاشمی قرشی مکنی به ابوعبداﷲ امام سوم شیعه ٔ اثناعشریه و پنجمین تن از اصحاب کساء. وی در مدین...