اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسین

نویسه گردانی: ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن صالح مازندرانی داماد مجلسی . او راست : حاشیه بر من لایحضره الفقیه . (ذریعه ج 6 ص 223).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ )ابن فضل اصفهانی . رجوع به راغب و حسین سرخسی شود.
حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن فقیه . رجوع به حسین حضرمی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن فیروزشاه امیر غیاث الدین . رجوع به غیاث الدین سلطان حسین شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قار یاغدی . رجال شناس فقیه . او راست : «بضاعةالمزجاة» دررجال و شرح روضه ٔ کافی و جز آن . (ذریعه ج 1 ص 113).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عبیداﷲ مکنی به ابوعلی و ملقب به عمیدالدوله وزیر مقتدرباﷲ عباسی بود و پدر اوقاسم لقب ولی الدوله داشت ...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم طبری مکنی به ابوعلی . متوفی 350 هَ . ق . او راست :الافصاح در شرح مختصر مزنی و جز آن . (کشف الظنون ).
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن قاسم عیانی . رجوع به حسین عیانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم یمنی . رجوع به حسین یمنی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم کاتب . رجوع به حسین کاتب و ابوعبداﷲ کاتب شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاضی عسکر علوی معروف به ابی الرکب و ابن ابی الرکب . وی پسر محمدبن حسین بن حسن بن زیدبن حسین خطیب شاعر بود....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.