اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسین

نویسه گردانی: ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون ، از فرزندان ابونمی بن ابوالبرکات هاشمی ، شریف مکه (1270 هَ . ق . / 1854 م . - 1350 هَ . ق . / 1931 م .). در سالهای 1916 - 1924م .). پادشاه حجاز بود و ابن سعود او را شکست داد. حسین نخستین کس بود که از جنگ بین الملل اول استفاده نموده استقلال و جدائی اعراب را از ترکهای عثمانی اعلام کرد و آخرین حاکم از هاشمیان بر مکه بود. وی هنگامیکه پدرش در استانبول تبعید بود در آنجا به دنیا آمد و در سه سالگی با پدر به مکه بازگشت و چون عمویش عون الرفیق از تندروی وی میترسید او را در 1309 هَ . ق . به استانبول تبعید کرد و چون عون و برادرش عبداﷲ درگذشتند دولت عثمانی حسین را در 1326 هَ . ق . بجای وی امیر مکه نمود وچون جنگ بین الملل درگرفت انگلیسها با او وارد مذاکره شدند و بتشویق آنان استقلال عرب را اعلام کرد. و در9 شعبان 1334 هَ . ق . / 1916م . نخستین گلوله ٔ تیر را در مکه بعنوان اعلام استقلال رها نمود و پسرش فیصل را با لشکریان انگلیس به سوریه فرستاد و در 1920 م . فرانسویان با دادن رژیم جمهوری مردم سوریه را بسوی خود خواندند و فیصل را بیرون کردند. حسین پسر دیگر خودعبداﷲ را برای کمک ببرادر بحدود سوریه فرستاد. انگلیسها که با فرانسه سازش کرده بودند عبداﷲ را به امارت عمان و شرق اردن قانع کردند و چون مردم عراق بسرپرستی میرزا محمدتقی شیرازی بر حکومت مستقیم انگلیس شوریده بودند ایشان را بپادشاهی عربی چون فیصل ساکت ، وفیصل را بچشم پوشی از سوریه راضی کردند. پس ابن سعوداز نجد شروع بحمله کرد و حسین در 1343 هَ . ق . / 1924م . بدستور انگلیسها از تخت حجاز کنار رفت و پسرش ملک علی بجایش نشست و در 1925 م . انگلیسها حسین را مجبور باقامت در جزیره ٔ قبرس کردند و شش سال در آنجا بود و چون بیمار گردید با اجازه ٔ انگلیسها به عمان آمد و در آنجا درگذشت و در مسجدالاقصی بخاک سپرده شد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
یال حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 32000 گزی شمال باختری مانه . دارای 105 تن سکنه است...
ینگ حسین . [ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 54000گزی شمال خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو...
جسر حسین . [ ج ِ رِ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام محلی یا پلی به اصفهان . در ترجمه ٔ محاسن در ذکر متنزهات اصفهان آمده : قصر خصیب موضوع بر طرف جسر حسی...
حسین خان . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در سی هزارگزی خاور سکوهه و سه هزارگزی باختر راه فرعی ...
حسین خان . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد و سه هزارگزی خاور خراسان . ناحیه ...
حسین خیل . [ ح ُ س َ خ ِ ] (اِخ ) دهی است به فاصله ٔ 3500 گز بطرف جنوب قریه ٔ زاهدآباد در علیقد حکومت کلان لوگر مربوط ولایت کابل . (از فرهنگ ...
حسین خیل . [ ح ُ س َ خ َ ] (اِخ ) دهی است مربوط به حکومت درجه ٔ 4 بگرامی مربوط ولایت کابل که بین 69 درجه و 15 دقیقه طول البلد شمالی و 34 در...
حسین رضا. [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عصمت رومی . وزیری ادیب بود. او راست : «لباب الانتحاب » و جز آن . و در 1320 هَ. ق . درگذشت . (معجم المؤلفین ...
حسین فخ . [ ح ُ س َ ن ِ ف َ ] (اِخ ) ابن علی عابدبن حسن مثلث بن حسن مثنی بن حسن سبطبن علی بن ابی طالب . رجوع به صاحب فخ شود.
حسین قلی . [ ح ُ س َ ق ُ ] (اِخ ) ابن علیخان متخلص به عاشقی . رجوع به هندی و هدیة العارفین ج 1 ص 329 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.