حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عبیداﷲ مکنی به ابوعلی و ملقب به عمیدالدوله وزیر مقتدرباﷲ عباسی بود و پدر اوقاسم لقب ولی الدوله داشت . در تجارب الامم مسکویه آمده است که خلیفه او را بسیار دوست گرفت ، چنانکه بدست خویش او را طعام میفرستاد و هم فرمان کرد تا نام او بر دراهم و دنانیر نقش کردند. و رجوع به فهرست خاندان نوبختی و تجارب الامم ج 2 ص 332، 333، 339، 342، 343و صص 347 - 359 و صص 361 - 367، 373، 421، 422 شود.
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۳ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد طبری . رجوع به حسین حناطی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن محمد طبیبی . رجوع به حسین طبیبی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن محمد غسانی . رجوع به حسین جیانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن محمد فیروزه . رجوع به حسین صدفی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد القبانی . رجوع به حسین قبانی و ابوعلی حسین شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن محمد قرطبی . رجوع به حسین تجیبی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قطان . رجوع به حسین قطان و ابوعبداﷲ حسین شود.
حسین . [ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن محمد کنتوری . رجوع به حسین کنتوری شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمد کوتاهی . رجوع به حسین قره چلبی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن محمد کیالی . رجوع به حسین کیالی شود.