۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) سالمی . ابن محمد. در عداد صحابه یاد شده است . (الاصابة ج 2 ص 80).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) عنبری . ابن عبداﷲ مولای فیروزی ، حصین خارجی است که مدتها با حجاج بجنگید. (تاریخ سیستان ص 19) (البیان و التبیین ج ...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) کلابی . ابن عمروبن معاویةبن عمربن کلاب . (عیون الاخبار ج 1 ص 181 و 182).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) همدانی . از قوم خود فرار کرده به بنی سلیم پیوست . پس از آنکه ایشان خواستند او را به قوم خود برگردانند از آنجا نیز فر...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن عوف البجلی ، مکنی به ابی حازم . صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 20).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن عوف الخثعمی . صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 20).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن قیس بن قنان متی . پس از پدر خود قیس که کاتب هشام بن عبدالملک بن مروان بود نزد هشام شغل پدر داشت و پس از وی...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن مالک بن ابی عوف بجلی . سرداربجلیان در جنگ قادسیه بود. (الاصابة ج 2 ص 20 و 62).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن مخارق . از علمای شیعه است . او راست : کتاب التفسیر و کتاب جامعالعلم . (ابن الندیم ).
حصین . [ ح ُص َ ] (اِخ ) ابن محصن انصاری . ابن حجر سه تن بدین نام از صحابه و انصار پیغمبر شمرده با اختلاف اندک یکی را محصن بن نعمان و دی...