حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن مطیر اسدی بن مکمل مولای بنی اسد. احوال او در معجم الادباء ج 4 ص 97 و الموشح ص 230 و زرکلی و البیان و التبین جاحظ ج 2 ص 139 آمده است و در فهرست ابن الندیم گوید: اشعار وی نزدیک صد ورقه است .
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن یعقوب یا حسن بن احمد. از بنی همدان ، حکیم و فیلسوف و جغرافیادان و نسب شناس است . از اهالی یمن بود و در ...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمد مادرائی رجوع به حسین مادرائی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم بن یزید کاتب معروف به ابن کرنیب و ابواحمد و درگذشته ٔ 300 هَ . ق . (هدیة العارفین ج 1 ص 332) (...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن صباح خلال . محدث اصفهانی است و پس از 300 هَ . ق . درگذشت . (ذکر اخبار اصبهان 1 ص 279).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسحاق اصبهانی محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 280).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسعد دهستانی مؤیدی . رجوع به حسین دهستانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسکندر رومی حنفی . درگذشته ٔ 1084 هَ . ق . او راست : الجوهر المنیر در فروع و الجوهرة المنیفة و مقدمة فی الفروع و جز ...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به حسین محاملی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اشکبیب مروزی سمرقندی کشی . استاد عیاشی و کشی بود و نجاشی او را در فهرست معرفی کرده است . او راست : الرد علی م...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اویس (شیخ ...) یا (سلطان ...) یکی از فرمانروایان آل جلایر است که از 776 - 784 هَ . ق . فرمانروا بود. رجوع به آل ...