حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن مهران . ابومحمد. رجوع به ابومحمد حسین در همین لغت نامه و لباب الالباب چ اروپا ج 1 ص 25 شود. و در معجم الادباء ج 1 ص 413 دو فرزند وی را بنامهای احمدبن حسین متوفی 381 هَ . ق . و محمدبن حسین متوفی 358 هَ . ق . یاد کرده است .
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن تمیم مکتب محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 281).
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن جاندار. رجوع به حسین جاندار شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جبیر مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : «الاعتبار» و «نخب المناقب » وی از ابن شهرآشوب متوفی در 588 هَ . ق . بواسطه نجی...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن احمد زبرقان معدل . محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 281).
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن جعفر مراغی . رجوع به حسین مراغی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جمال . رجوع به حسین قهستانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حجاج . رجوع به ابن حجاج و حسین بن احمدبن محمد شود.
حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسام . رجوع به حسین غیاثی شود.
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن حسن . رجوع به حسن واسانی و حسین عیناتی و حسین حلیمی و حسین موسوی و حسین دمیاطی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن حسن بن علی عطاری . محدث است . از طبرستان به اصفهان آمده است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 280).