حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ولیدبن نصر معروف به ابن عریف و مکنی به ابوالقاسم نحوی شاعر. از وطن به مشرق آمد و به مصر سکنی گزید و بر ابن رشیق تلمذ کرد پس به اندلس بازگشت و در 390 هَ . ق . 1000/ م . در طلیطه درگذشت . او راست : شرح کتاب جمل زجاج و کتاب الرد علی النحاس فی کتابه الکافی . (معجم المؤلفین از الوافی بالوفیات ج 11 ص 114) (معجم الادباء ج 10 ص 183) (بغیة الوعاة 237) (روضات 218) (کشف الظنون ) (هدیة العارفین ج 1 ص 306، 307).
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن بدرالتمیمی . ملقب به زبرقان . صحابیست و بلقب معروف است . (الاصابة ج 2 ص 18) (عیون الاخبار).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن جندب ، مکنی به ابی جندب .صحابیست . (الاصابة ج 2 ص 18). رجوع به ابوظبیان شود.
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن الحارث بن المطلب بن عبدمناف .صحابیست و او با دو برادر خود عبیده و طفیل درک غزوه ٔ بدر کردند و عبیده در آن غزوه ...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حارث جعفی . پیغمبر را درک کرده است . (الاصابة ج 2 ص 62).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حدیر. پیغمبر را درک کرده . (الاصابة ج 2 ص 62).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حذیفة فزاری . ممدوح زهیربن ابی سلمی مزنی بوده است . (حاشیه ٔ البیان و التبیین ج 1 ص 104).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حر. از عاملان خالدبن ولید بود در نواحی حیره . طبری از سیف او را نقل کرده است . (الاصابة ج 2 ص 18) (البیان و الت...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن حسان بن شریک فزاری . از مخضرمین است . (الاصابة ج 2 ص 62).
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن الحمام الانصاری ، مکنی به ابی معیه شاعر. صحابیست . و او را یکی از سه تن اشعر مقلین جاهلیت شمرده اند. (الاصابة ج ...
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن الازد الاحمسی ، مکنی به ابی ارطاة. صحابیست و بکنیت مشهور است . (الاصابة ج 2 ص 79).