حش
نویسه گردانی:
ḤŠ
حش . [ ح َش ش / ح ُش ش ] (ع مص ) حَش ِ ولد دربطن ؛ خشک شدن جنین در شکم مادر. (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شوریده هش . [ دَ / دِ هَُ ](ص مرکب ) شوریده عقل . شوریده مغز. معتوه . دارای شوریدگی هوش یا اختلال حواس . (یادداشت مؤلف ) : برادرکش و بدتن و شا...
هش داشتن . [ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) متوجه و ملتفت بودن . (یادداشت مؤلف ). مراقب و مواظب بودن : همانجا که بینیش بر جای کش نگر تا بداری بدین ...