اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حصور

نویسه گردانی: ḤṢWR
حصور. [ ح ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 11 هزارگزی باختر داران و یک هزارگزی شوسه ٔازنا به اصفهان . در دامنه ٔ کوه واقع است ، و با آب وهوای سردسیر. سکنه 610 تن . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، انگور، سردرختی . شغل اهالی زراعت . صنایع دستی آن جاجیم و قالیچه بافی . راه آن ماشین رو است . زیارتگاه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حصور. [ ح َ ] (ع ص ) تنگدل . بخیل . || ناقه ٔ تنگ سوراخ پستان . اشتر که سوراخ پستان بسته بود. (آنندراج ). || مردی که از آرامش با زنان پره...
حصور. [ ح َ ] (اِخ ) لقب یوحنا المعمدان . (اقرب الموارد). لقب یحیی بن زکریا. (ترجمان عادل ). ان اﷲ یُبَشِّرُک بیحیی مصدقاً بکلمة من اﷲ و سیداً...
حسور. [ ح ُ ] (ع مص ) برکندن پوست چنانکه از شاخ . || مانده شدن . فروماندن . || برهنه شدن . || ربحه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ت...
هصور. [ هََ / هََ ص ْ وَ ] (ع ص ، اِ) شیر. (از اقرب الموارد): و تحت ثیابه اسدٌ هصور؛ ای قوی . (منتهی الارب ) : سلطان چون شیر هصور و فحل غیور...
هثور. [ ] (اِ) ۞ نام ماهی است در تاریخ قبط محدث . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ام حثور. [ اُم ْ م ِ ح ُ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.