اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حصین

نویسه گردانی: ḤṢYN
حصین . [ ح َ ] (ع ص ) محکم . استوار. استوار که کس بر وی قادر نباشد :
گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان
دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین .

فرخی .


زن و بچه ... گسیل می کردند بحصارقوی و حصین که داشتند در پس پشت . (تاریخ بیهقی ص 113). آن ناحیتی و جائیست سخت حصین از جمله ٔ غور. (تاریخ بیهقی ص 111). بدو فرسنگی باغیست که بیلاب گویند، جایی حصین . (تاریخ بیهقی ).
کنون به آفرین جهان آفرینم
من اندر حصار حصین محمد.

ناصرخسرو.


دفع یأجوج ستم را در بسیط مملکت
عدل تو حصن حصین چون کوه خارا ساخته .

مبارکشاه غزنوی .


شمشیر تو شیراوژند پرتاب تو پیل افکند
یک حمله ٔ تو برکند بنیاد صد حصن حصین .

جوهری .


از تو بودی همه تعهد من
گاه محنت بحصنهای حصین .

مسعودسعد.


از برای بیضه جای حصین گزینی . (کلیله و دمنه ).
گنبد نیلوفری گنبده ٔ گل شود
پیش سنانت کز اوست قصر ممالک حصین .

خاقانی .


ملک هند با حشم خویش از نهیب آن لشکر، با پناه کوهی حصین نشست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349).
دیار دشمن او را بمنجنیق چه حاجت
که رعب او متزلزل کند بروج حصین را.

سعدی .


فروغ رای تو مصباح راههای مخوف
عنان عزم تو مفتاح ملکهای حصین .

سعدی .


ای که حصن حصین همی سازی
پس بکیوانش میکشی ایوان .

ابن یمین .


- حصار حصین ؛ دژ مستحکم :
کلید بهشت و دلیل نعیم
حصار حصین چیست دین محمد.

ناصرخسرو.


نام احمد چون حصاری شد حصین
تا چه باشد ذات آن روح الامین .

مولوی .


- حصنی حصین ؛ حصاری استوار.
- درعی حصین ؛ زرهی محکم .
|| صاحب غیاث گوید: در شرح نصاب زندان آمده است (؟).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
حسین ظافر. [ ح ُ س َ ف ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی . در طرابلس غرب متولد شد و از دانشکده ٔ افسری استانبول فارغ التحصیل گشت و در 27 رم...
حسین عارف . [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ رئیس الکتاب رومی متخلص به عارف . درگذشته ٔ 1001 هَ . ق . او راست : احسن القصص که داستان یوسف و ز...
حسین عونی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شَمَّری بن محمدبن احمد از ادبای عراق بود. نیاکانش ساکن کردستان بوده و پدرش به بغداد آمده ...
حسین عمری . [ ح ُ س َ ن ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداللطیف بن محمد العمری قادری خلوتی دمشقی معروف به ابن عبدالهادی مؤرخ نسابة در دمشق به ...
حسین عمری . [ ح ُ س َ ن ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمد شریف عمری مکنی به ابوالفتح و ملقب به ناصرالدین در نیشابور و مرو علم آموخت و تألیفات ...
حسین عمید. [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن قاسم بن عبداﷲ شود.
حسین عوده . [ح ُ س ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عودة دمشقی پزشک ومعلم آموزشگاه پزشکی مصر بود و در 1331 هَ . ق . 1913/ م . در صیداء در 90 سال...
حسین عودی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم بن حسین عودی اسدی حلی . او راست : ردّ بر محقق کرکی علی بن عبدالعال . متوفی 994 هَ . ق . در ...
حسین عزمی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن علی عزت کلیوبی رومی حنفی شیخ طائفه ٔ مولویان شهر خویش بود. در 1231 هَ . ق . / 1816 م . متولد و در ...
حسین عطار. [ ح ُ س َ ن ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابن حسین انصاری . او راست : خلاصه ٔ تاریخ وصاف که در 823 هَ . ق . بدستور مغیث الدین ابوالفتح ابراهی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.