حصین
نویسه گردانی:
ḤṢYN
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن عبید الخزاعی . صحابیست و او پدر عمران بن الحصین صحابی باشد و بعضی در صحابی بودن ابن عبید شک کرده اند. (الاصابة ج 2 ص 19).
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابوسعید. از حجاب مأمون عباسی بوده است . رجوع به التاج جاحظ ص 49 شود.
حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابوغندر کوفی . او از امام صادق روایت دارد و صفوان بن یحیی از وی . (ذریعه ج 2 ص 147).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ابی منصور. رجوع به حسین بن علی بن ابومنصور شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن بطویه مکنی به ابوعبداﷲ نحوی . اشعار وی در معجم الادباء ج 4 ص 3 آمده است و رجوع به روضات الجنات خوانس...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن جعفر مکنی به ابوعبداﷲ کوسج . محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 285).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حجاج . رجوع به ابن حجاج شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین . رجوع به ابن جزری و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 328 و زرکلی 246 چ 1 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین زوزنی . رجوع به حسین زوزنی و به مقدمه ٔ لغتنامه شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خالویه . رجوع به ابن خالویه و معجم الادباء ج 4 ص 4 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حیران بغدادی . محمدبن علی طبری در «بشارة المصطفی » از وی روایت کرده که ارجوزه ای در نحو دارد و سیوطی ...