حضار
نویسه گردانی:
ḤḌAR
حضار. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) شتران سفید. مقابل شوم . واحد ندارد. شتران نیکو.
- ناقه ٔ حضار ؛ شتران ماده ٔ قوی نیک رو.
|| خلوق بر روی دختر و آن نوعی از خوشبوی است . (آنندراج ).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لابیرنت. ا. (به انگلیسی: Labyrinth از یونانی: λαβύρινθος labyrinthos ) ماز (maze)، هزار تو ، هزارچم ، حلزونی و جز آن. ریشه این واژه در اساطیر یونان اس...