اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حضن

نویسه گردانی: ḤḌN
حضن . [ ح َ ض َ ] (اِخ ) نام کوهی است به نجد. و در مثل است : انجد من رأی حضناً. و آن بر سوی نجد واقع است و حدود نجد از همانجا آغازد. و آن مشهورترین جبال نجد باشد و گویند از آن تا تهامه یک مرحله است . رجوع به معجم البلدان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حزن . [ ح َ زِ / ح َ زُ ] (ع ص ) حزین . غمگین . اندوهگین .
حزن . [ ح ُ زَ ] (ع ص ، اِ) کوههای درشت . ج ِ حُزنَة.
حزن . [ ح َ ] (اِخ ) حی ای است از غسان .
حزن . [ ح ُ زَ ] (اِخ ) نام جائی است که در شعرولیعه از بنی حارث کنانة آمده است . (معجم البلدان ).
حزن . [ ح َ ] (اِخ ) راهی است میان مدینة و خیبر که در «المغازی » واقدی در جنگ خیبر و مرحب یاد شده است . (معجم البلدان ).
حزن . [ ] (اِخ ) از دیه های الجبل قم است . (تاریخ قم ص 136).
حزن . [ح َ ] (اِخ ) ابرق الحزن ، موضعی است به دیار عرب . یکی از چند موضع مسمی به ابرق است . (تاج العروس : برق ).
حزن . [ ح َ زَ ] (اِخ ) ابن ابی وهب بن عمروبن عائدبن مخزوم . وی جد سعید مسیب است که از جدش از پیغمبر روایت دارد. حزن روز فتح مکه اسلام آو...
حزن . [ ح َ ] (اِخ ) ابن الحارث العنبری . پدر محجن است . جاحظ داستانی درباره ٔ او آورده است . (البیان و التبیین ج 3 ص 246).
حزن . [ ح َ زَ ] (اِخ ) ابن سعد ساعدی . ابن حبان گوید: نام سهل بن سعد ساعدی حزن بود و پیغمبر او را سهل نامید. (الاصابة قسم 1 ج 2 ص 7). رجوع ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.