حق
نویسه گردانی:
ḤQ
حق . [ ح َق ق ] (اِ) (مرغ ...) شب آهنگ .
واژه های همانند
۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حق البندر. [ ح َق ْ قُل ْ ب َ دَ ] (ع اِ مرکب ) (از حق عربی و بندر فارسی ): من عادتهم [ عادة اهل فاکنور من بلاد الهند ] هنالک ان کل مرکب یمر...
حق الدخول . [ ح َق ْ قُدْ دُ ] (ع اِ مرکب ) حق الورود.
حق الزحمة. [ ح َق ْ قُزْ زَ م َ ] (ع اِ مرکب ) از زحمت مراد تعبی است که برای انجام کاری برند. مالی که دهند کسی را در ازای کاری که انجام ...
حق الیقین . [ ح َق ْ قُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از مراتب ثلاثه ٔ یقین ، یعنی علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین . خالص و واضح یقین . حضور. ...
حق العبور. [ ح َق ْ قُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) راهداری . حق زنجیر ۞ . || ترانزیت ۞ . (فرهنگستان ).
حق العلاج . [ ح َق ْ قُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب )حق الطبابة. حق القدم طبیب . رجوع به حق الطبابة شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: کانود آدیپت kānude-ādipat (کانود: حق؛ بلوچی. آدیپت: حاکمیت؛ سنسکریت: ādhipatya) ***فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است:
آنژَس پَوان (آنژَس از سنسکریت: اَنجَسَ=حق + پَوان= امتیاز؛ کردی)