حلمة
نویسه گردانی:
ḤLM
حلمة. [ ح َ ل َ م َ ](ع اِ) سر پستان و آن دو باشد. || گیاه سعدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گیاهی است دیگر. || کنه ٔ خرد. (منتهی الارب ). یکی حَلَم و آن کنه ٔ خرد است . (از مهذب الاسماء). || کنه ٔ بزرگ . و این لغت از اضداد است . رجوع به حلم شود. || کرمی است که در چرم افتد و هرگاه دباغت کنند جاهای خورده ٔ آن دریده و کفیده گردد. ج ، حَلَم . || خون پدر. (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حلمة. [ ح َ ل ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث حلم است . (منتهی الارب ). رجوع به حلم شود.
هلمة. [ هَِ ل ْ ل َ م َ ] (ع ص ) مؤنث هِلَّم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هِلَّم شود.