اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حلیل

نویسه گردانی: ḤLYL
حلیل . [ ح َ ] (ع اِ) شوی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). زوج . شوهر. || زن . (ترجمان عادل بن علی ) (منتهی الارب ). زوجه . حلیلة. || (ص ) هم منزل . مرد هم منزل . همسایه . || حلال . نقیض ِ حرام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حلیل . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ممزائی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
هلیل . [ هَُ ل َ ] (ع اِ مصغر) مصغر هل است . (منتهی الارب ). رجوع به هل شود.
هلیل . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکان شهرستان یزد که 69 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی زنان کرباس باف...
هلیل رود. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که 27 تن سکنه دارد. آب آن از هلیل رود و ساکنان از طایفه ٔ سنیمانی هستند. ...
هلیل آباد. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان زنجان که 795 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه و کاردستی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.