اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حمائل

نویسه گردانی: ḤMAʼL
حمائل . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حمالة. (غیاث ) (آنندراج از صراح ).ج ِ حمالة، به معنی دوال شمشیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دوال شمشیر و آنچه در بر آویزند. (آنندراج از منتخب و کشف ). و ظاهراً قرآن کوچک تقطیع را بهمین جهت حمائل گویند که از سبکی قابل آن باشد که آنرا در بر توان آویخت . (آنندراج ) (غیاث ) :
جوزا سحر نهاد حمائل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم .

حافظ.


ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یارب که بینم آنرا در گردنت حمائل .

حافظ.


- حمائل جوزا ؛ نطاق جوزا. منطقةالجوزا.
- حمائل نشستن ؛ کنایه از کج نشستن و بناز و نخوت نشستن است . (آنندراج ) :
راست رو همچو عصا در کف سائل میباش
روبشه گو که حمائل ننشیند اینجا.

قاسم مشهدی (از آنندراج ).


- حمائل فلک ؛ منطقةالجبار :
صبح از حمائل فلک آهیخت خنجرش
کیمخت کوه ادیم شد از خنجر زرش .

خاقانی (دیوان ص 215).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
حمائل الذکر. [ ح َ ءِ لُذْ ذَ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رگهای بن نره و پوست آن . (منتهی الارب ).
حمایل . [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) حَمائِل . ج ِ حمالة، در گردن آویخته . دوال شمشیر و آنچه در بر اندازند. جواهر و زرینه که زنان در گردن اندازند و از ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.