اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حماد

نویسه گردانی: ḤMAD
حماد. [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عمربن یونس بن کلیب الکوفی یا واسطی مولی بنی سواءةبن عامربن صعصعة، معروف بعجرد. شاعر مشهور مکنی به ابی عمرو و قیل ابی یحیی . از مخضرمین است که دولت بنی امیه و بنی عباس درک کرده و شهرتش در دولت عباسی بود. ندیم ولیدبن یزیداموی گشت و در ایام مهدی به بغداد درآمد. اشعار و اخبار وی مشهورست . در سال 161 هَ . ق . بمرد. گفته اند وی از مردم واسط بود و محمدبن سلیمان بن علی عامل بصره وی را به سال 155 هَ . ق . بسبب زندقه در ظاهر کوفه بکشت . و گفته اند حماد بقصد بصره از اهواز بیرون شد و در راه درگذشت . و گفته اند وی در 168 هَ . ق . بمرد.عجرد بفتح عین مهمله و سکون جیم و فتح راء و بعد ازآن دال ، لقب حمادست . وی را عجرد گویند چون اعرابیی بر او بگذشت و او غلامی بود با بچه ها ببازی مشغول و برهنه بود اعرابی گفت تعجردت یا غلام و المتعجرد یعنی المتعری . (ابن خلکان ). و رجوع به معجم الادباء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
قلعه بنی حماد. [ ق َ ع َ ب َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) قلعه ای است بر قله ٔ کوهی در افریقا که آن را حمادبن زیری بنا کرد در آن عقربهای کشنده وجود دا...
هماد. [ هََ ] (ضمیر مبهم ) همه و جمیع و کل . (برهان ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.