اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حمالی

نویسه گردانی: ḤMALY
حمالی . [ ح َم ْما ] (حامص ) حمالت . حرفه و پیشه ٔ حمال :
بهر حمالی خوانند مرا
کآب نیکو کشم و هیزم چست .

خاقانی .


چند حمالی جهان کردن
در زمین حمل زر نهان کردن .

خاقانی .


|| اجرت حمال .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همالی . [ هََ ] (حامص ) همال بودن (شدن ). قرین شدن . همطرازی . برابری : فرزند ضیاءالدین کز همت والاخورشید فلک را نپسندد به همالی .سوزنی .
بی همالی . [ هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی همال . بی همتایی . بی شریکی . رجوع به بی همال و همال شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.