اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حماء

نویسه گردانی: ḤMAʼ
حماء. [ ح َم َءْ ] (ع اِ) حَمَاءَة. گل سیاه و بدبوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون . (قرآن ۞ از اقرب الموارد). لوش . رجوع به این کلمه در همین لغت نامه شود. || (مص ) تیره شدن آب از آمیزش گل سیاه و تیره . || خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لای ناک شدن چاه . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
همع. [ هََ م َ / هََ ] (ع مص ) فرودویدن اشک . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
پر هما. [ پ َرْ رَ / رِ هَُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلغی که از پرهای بعضی مرغان سازند اتاقه یا اتاغه نیز گویند. (غیاث اللغات ). قدما چون ...
چال هما. [ هَُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک که در 15 هزارگزی جنوب باختر آستانه واقع شده ، دامنه و سردسی...
زرین هما. [ زَرْ ری هَُ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرین همای : زرین همای چتر سفید است بال توبی بال چون حواصل گرگین چه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.