حمس
نویسه گردانی:
ḤMS
حمس . [ ح َ ] (ع اِ)آواز. (منتهی الارب ). صوت . (اقرب الموارد). || جرس رجال . || (مص ) بریان کردن گوشت . || به خشم آوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت و درشت گردیدن در دین . (منتهی الارب ). || دلیر شدن . (المصادر زوزنی ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همص . [ هََ ] (ع مص ) گوشت خوردن . || بر زمین افکندن کسی را. || برنشستن بر کسی و کشتن . (از منتهی الارب ).
حمص الامیر. [ ] (ع اِ مرکب ) بمغربی حسک است . (فهرست مخزن الادویه ).
ایوبیان حمص . [ اَی ْ یو ن ِ ح ِ / ح ُ ] (اِخ ) حکام ایوبی حاکم بر حمص و عبارتند از: محمدبن شیرکوه تا سال 574 هَ . ق .و شیرکوه ، مجاهد تا سال ...