حمس
نویسه گردانی:
ḤMS
حمس . [ ح َ م َ ] (ع مص ) سخت و درشت گردیدن در دین . || دلیر شدن در حرب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) ج ِ حَمَسَة. (منتهی الارب ). رجوع به حمسة شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همص . [ هََ ] (ع مص ) گوشت خوردن . || بر زمین افکندن کسی را. || برنشستن بر کسی و کشتن . (از منتهی الارب ).
حمص الامیر. [ ] (ع اِ مرکب ) بمغربی حسک است . (فهرست مخزن الادویه ).
ایوبیان حمص . [ اَی ْ یو ن ِ ح ِ / ح ُ ] (اِخ ) حکام ایوبی حاکم بر حمص و عبارتند از: محمدبن شیرکوه تا سال 574 هَ . ق .و شیرکوه ، مجاهد تا سال ...