حمود
نویسه گردانی:
ḤMWD
حمود. [ ح َ ] (ع ص ) ستوده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). محمود. (اقرب الموارد). مرد ستوده . (آنندراج ). || ستاینده و حامد. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حمود. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودحله بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر کنار رودحله . ناحیه ای است واقع در جلگه ، گرمسیر و مرطوب و مالاریائی ...
اندلس تا سال 857 که سال پیروزى مسیحیان در آن سرزمین است، شاهد دو دوره حکومت ملوک الطوایفى بوده، ملوک الطوایفى اول که قبل از حکومت مرابطون بوده است مثل...
قلعه حمود. [ ق َ ع َ ح َ ] (اِخ ) قلعه حیمد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به قلعه ٔ حمید شود.
همود. [ هَُ ] (ع مص ) فرومردن آتش یا رفتن حرارت آن . (اقرب الموارد). || مردن قوم از گرسنگی .