گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حموص نویسه گردانی: ḤMWṢ حموص . [ ح ُ ] (ع مص ) فرونشستن آماس جراحت .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بشدن آماس . (تاج المصادر بیهقی ). || کم شدن تیزی جنبش بازپیچ ۞ . || بنرمی بیرون کردن خاشاک از چشم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی هموص هموص . [ هََ ] (ع ص ) رجل هموص الفؤاد؛ مرد شوریده دل . (منتهی الارب ). هموس هموس . [ هََ ] (ع ص ) به شب رونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شیر شکننده شکار را. || شیر نرم گیرنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود