اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حنث

نویسه گردانی: ḤNṮ
حنث . [ ح ِ ] (ع اِ) بزه ٔ بزرگ . (دهار). بزه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). اثم . (اقرب الموارد). ذنب . (اقرب الموارد) : و کانوا یصرون علی الحنث العظیم . (قرآن 46/56). || خلاف در سوگند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلف در یمین . (اقرب الموارد). ج ، احناث : و آل مهلب هرگاه که بحق مهلب سوگند یاد کردندی حنث را بدان راه نبودی . (تاریخ بیهق ). || ادراک و بلوغ . (اقرب الموارد). تکلیف . (منتهی الارب ). حد بلوغ . (اقرب الموارد). حد بلوغ . حد تکلیف . بتکلیف .گویند: بلغ الغلام الحنث . (اقرب الموارد). بتکلیف رسید آن کودک . (ناظم الاطباء). || (مص ) بزه مند شدن . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان عادل ). || میل کردن از حق بباطل . (اقرب الموارد). || میل کردن از باطل بحق یا از حق بسوی باطل . || خلاف سوگند کردن . (منتهی الارب ). سوگند دروغ کردن . (ترجمان علامه ). دروغ شدن سوگند. (تاج المصادر بیهقی ). وفا نکردن بموجب سوگند. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حنس . [ ح َ ن َ ] (ع مص ) لازم گرفتن میان معرکه را از شجاعت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
حنس . [ ح َ ن ِ ] (ع ص )شجاعی که میان معرکه را لازم گیرد. (ناظم الاطباء).
حنس . [ح ُ ن ُ ] (ع اِ) پرهیزگاران متقی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و در اقرب الموارد بسکون نون آمده است .
حنص . [ ح َ ] (ع مص ) مردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ضعیف شدن و مردن . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.