اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حنذ

نویسه گردانی: ḤNḎ
حنذ. [ ح َ ] (ع مص ) تحناذ. بریان کردن گوسفند و مانند آن . (تاج المصادر بیهقی ). بریان کردن گوسفند را در مغاکی و گذاشتن بالای آن سنگهای گرم تا خوب پخته شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بریان کردن گوسفند و مانند آن . (تاج المصادر زوزنی ). || مهمیز کردن و دوانیدن اسب را یک دو تک و بعد از آن در آفتاب استاده کرده جل بر آن انداختن تا عرق کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بخوی آوردن اسب . (المصادر) (تاج المصادر بیهقی ). || سوختن آفتاب مسافررا و گداختن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سوختن آفتاب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حنذ.[ ح ِ ] (ع اِ) حنیذ. محنوذ. گوسپند و گوساله ٔ بریان کرده شده یا گوسفند گرم که پس از بریان کردن هنوز آب از آن چکد. (از اقرب الموارد). رجو...
درب هنز. [ دَ هََ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهاباد بخش بافق شهرستان یزد، واقع در 60هزارگزی اول باختر بافق و کنار راه بافق به شهرنو ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.