حوار
نویسه گردانی:
ḤWʼR
حوار. [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) بچه ٔ ناقه همین که بزاید یا آنکه از شیر بازشده باشد. (منتهی الارب ). بچه ٔاشتر همین که زاییده شود یا مادامی که از شیر بازداشته شود. بچه ٔ اشتر نر و ماده یکسان بود تا شیر میخورد. (مهذب الاسماء). ج ، احوره . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حیران . حوران . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 33 شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حوار. [ ح ِ / ح َ ] (ع مص ) جواب و اصل آن مصدر است از حاوره محاورة. (منتهی الارب ). جواب و پاسخ . (ناظم الاطباء). کسی را جواب دادن . (ترجما...
حوار. [ ح ُوْ وا ] (ع اِ) میده ٔ سپید و هر طعامی که آنرا سپید کرده باشند. (ناظم الاطباء).
ام حوار. [ اُم ْ م ِ ح َ ] (ع اِ مرکب ) عقاب . (ناظم الاطباء) (المرصع) ۞ .
ام حوار. [ اُم ْ م ِ ح ُ ] (ع اِ مرکب ) ناقه . (المرصع).
هوار. [ هََ ] (اِ) خاک و خشت و آنچه از خراب شدن سقف یا قسمتهای دیگر بنایی فروریزد. (یادداشت بخط مؤلف ). آوار. || فریادی است برای استمدا...
هوار برزه . [ هََ رِ ب َ زَ / زِ ] (اِخ ) رجوع به هواره برزه شود.