اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیاء

نویسه گردانی: ḤYAʼ
حیاء. [ ح َ ] (ع اِ) توبه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شرم . (منتهی الارب ). || حشمت . (از اقرب الموارد). جرجانی گوید: گرفتگی نفس است از چیزی و ترک آن چیز از ترس سرزنش . (اقرب الموارد). و آن بردو نوع است نفسانی و ایمانی . و حیاء نفسانی شرمی است که خداوند آنرا در همه ٔ نفوس آورده است مانند شرم از کشف عورت و جماع بین مردم . و حیاء ایمانی شرمی است که مؤمن را از ارتکاب معاصی از ترس خدا بازمیدارد. (تعریفات جرجانی ص 65). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || فرج شتر ماده و رحم آن . (منتهی الارب ). فرج اشتر. (مهذب الاسماء). || فرج گوسفند ماده و ددگان ماده و گاهی با الف مقصوره آید. (منتهی الارب ). ج ، احیاء و احییه و حی . || باران . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به حیا شود. || (مص ) زیستن . (منتهی الارب ). رجوع به حیاة شود. || هویدا گردیدن راه . || شرم داشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حیا. [ ح َ ] (از ع ، اِ) فراخی سال و حال . || باران . و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). باران بهاری . (دهار). باران ک...
انگیزه ای که فرد را از انجام دادن کار بد یا گفتن سخن نادرست یا زشت باز می دارد و به او هشدار می دهد که انجام دادن کار بد یا گفتن سخن نادرست و یا زشت آ...
هیا. [ هََ ] (ع حرف ندا) از حروف ندا است برای بعید و اصل آن ایا است به معنی یا، ای . (از اقرب الموارد).
هیا. [ هی یا ] (ع اِ) لغتی است در ایّا. (از اقرب الموارد). رجوع به ایّا شود.
هیع. [ هََ ] (ع مص ) گسترده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر روی زمین پهن و گسترده شدن . (از اقرب الموارد). || نالیدن . (منتهی الارب )...
بی حیا. [ ح َ ] (ص مرکب ) بی شرم و گستاخ و آنکه در ارتکاب کارهای زشت منفعل میشود. (ناظم الاطباء). وقیح . وقاح . سخت روی . سترگ . پررو. صفیق ....
گل حیا. [ گ ِ ل ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است که به عربی طین بلدالمصطکی گویند و آن سفید به سیاهی مایل میباشد. سوختگی آتش را ...
اصل حیا. [ اَ ل ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همان ابوالحیا. کذا فی القنیة. (مؤید الفضلا).
طین حیا. [ ن ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورتیست از طین خیا. رجوع به طین بلد مصطکی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.