حیاط
نویسه گردانی:
ḤYAṬ
حیاط. [ ح َ ] (از ع ، اِ) محوطه و هر جای دیواربست و سرای و خانه و صحن خانه . (ناظم الاطباء). صحن و گشادگی خانه . در تداول فارسی ، فضائی وسیع و بی سقف که اطاقها بر طرفی یا چند طرف آن بنا شده است .
- حیاط آشپزخانه .
- حیاط اندرونی .
- حیاط بیرونی .
- حیاط خلوت ؛ سراچه ای در خانه که برای کارهای خاص کنند.
- حیاط طویله .
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قابل حیات . [ ب ِ ل ِ ح َ ] (ص مرکب ) آنکه یا آنچه حیات پذیرد. || در تداول عامه ، ماندنی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بی بی حیات . [ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنامان است که در شهرستان رفسنجان واقع است و دارای 270 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: فراشم اژوان ferāŝm-ežvān فراشم، پهلوی: frāŝm: تجدید اژوان: حیات (سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لیژانِ هانوین ližâne hânvin؛ (کردی: ližana + اوستایی: hânmvin). فانکو آدینات09163657861
چشمه ٔ حیات . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آب زندگی . چشمه ٔ آب حیات . چشمه ٔ آب زندگی . چشمه ٔ حیوان . چشمه...