اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیرة

نویسه گردانی: ḤYR
حیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) سبز گیاه ناک . (منتهی الارب ). اصبحت الارض حیرة، یعنی سبز و گیاه ناک شد. (منتهی الارب ). || (مص )بسوی چیزی دیده سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سرگشته شدن . (ترجمان عادل ). || ندانستن راه راست و صواب را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گم کردن راه و هدایت نشدن به آن . (اقرب الموارد). || گرد برگشتن آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به حیر و حیران شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خورنق حیره . [ خ َ وَ ن َ ق ِ رَ ] (اِخ ) قصر خورنق که در حیره ساخته شد. خورنق بهرام گور. رجوع به کلمه ٔ خورنق در این لغت نامه و ایران در ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.