اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیوة

نویسه گردانی: ḤYW
حیوة. [ ح َ یات ْ ] (ع اِمص ) رسم الخطی از کلمه ٔ حیاةیا حیات خاص قرآن کریم . حیاة. زندگی . (منتهی الارب ).زندگانی . (ترجمان عادل ) (مهذب الاسماء) :
و تشعل حولک النیران لیلا
کذلک کنت ایام الحیوة.

(از تاریخ بیهقی ).


- حیوة طیبه ؛ روزی حلال . (منتهی الارب ).
- || بهشت . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
فج حیوة. [ ف َج ْ ج ُ ح َی ْ وَ ] (اِخ ) جایی است در اندلس از اعمال طلیطله . (معجم البلدان ).
رجأبن حیوة.[ رَ ءِ ن ِ ح َ یات ْ ] (اِخ ) رجأبن حیوةبن جرول الکندی ، مکنی به ابوالمقدام . پیشوای مردم شام در عصر خود بود. وی یکی از سخنور...
هیوه . [ هی وَ / وِ ] (اِ) متجدد شدن و تجدد یافتن . || متبدل و متغیر گردیدن . (آنندراج ) (انجمن آرا).
صخرة حیوه . [ ص َ رَ ت ُ وَ] (اِخ ) بلدی است به غربی اندلس . (معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.