خاک  مالیدن 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAK  MALYDN 
    
							
    
								
        خاک  مالیدن . [ دَ ] (مص  مرکب ) مالیدن  خاک  بچیزی . تعفیر. (اقرب  الموارد). خاک  مالیدن  زن  پستان  خود را: زنان  شیرده  چون  خواهند اطفال  خودرا از شیر بگیرند سر پستان  خود را با خاک  آغشته  می کنند تا طفل  شیرخوار را رغبت  مکیدن  آن  پستان  نماند.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خاک بر لب  مالیدن . [ ب َ ل َ دَ ] (مص  مرکب ) رسمی  است  در هند که  چون  خواهند چیزی  را با تأکید انکار کنند با دست  خاک  از زمین  برداشته  بر لب  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زانو بر خاک  مالیدن . [ ب َ دَ ] (مص  مرکب ) زانوبر زمین  نهادن .  ||  کنایه  از نهایت  مؤدب  و متواضع بودن  است . (مجموعه ٔ مترادفات ) : دو زانوی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبین  بر خاک  مالیدن . [ ج َ ب َ دَ ] (مص  مرکب ) کنایه  از اطاعت  و فرمانبرداری  کردن . تسلیم  شدن  : شاهنشه  گیتی  تو باش  و درخور شاهنشهی تا هر امی...