اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاله زاده

نویسه گردانی: ḴALH ZʼDH
خاله زاده . [ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، ن مف مرکب ) پسرخاله . دختر خاله . خاله زا (به اصطلاح اهل گیلان ) : فرعون تو را میخواهد به بدل قبطی بکشدو آنمرد خاله زاده ٔ فرعون بود. (قصص الانبیاء ص 92).
- امثال :
خاله ام زائیده خاله زام هو کشیده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.