اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان . (اِخ ) دهی است ازدهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی . این ده را راه ارابه رو است . ناحیه ای است کوهستانی . آبادی آن در دره قرار دارد. آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند. آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
خان تخت . [ ت َ ] (اِخ )قریه ای است بفاصله ٔ 22 هزارگزی شمال علاقه داری درجه اول دولت آباد متصل به نهر رامگل که در علاقه ٔ حکومت درجه 2 ش...
خان آخه . [ ] (اِخ ) قریه ای است که بفاصله ٔ 19000 گز در شمال قلعه ٔ درزاب و گرزیوان مربوط بحکومت اعلی میمنه و بین خط 65 درجه 24 دقیقه 6 ...
تشت خان . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بمعنی خانی که بر آن طعام و نان نهند. (انجمن آرا) (منتهی الارب ).
پسی خان . [ پ َ ] (اِخ ) رودی است در گیلان که موازی را از فومن جدا میکند و از مشرق فومن میگذرد. (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 275...
پیش خان . (اِ مرکب ) پیش تخته . پیش خوان . جلو خوان . صندوق گونه ای که دکانداران چون عطار و سقط فروش در پشت آن نشینند و بر بالای آن ترازو آوی...
تاج خان . (اِخ ) از امرای دربار عادل شاه . مؤلف تاریخ شاهی در ترجمه ٔاحوال ممریز خان عادلشاه آرد: ... روزی در هنگام بار عام که عادل شاه ...
حسن خان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) رجوع به صدیق حسن خان شود.
حسن خان .[ ح َ س َ ] (اِخ ) پسر صادق خان زند. وی پسر برادر کریمخان است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 285 شود.
حسن خان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) حاکم کاشان بود. و ملاجعفر نراقی کتاب الحجة البالغة در 1274 هَ . ق . بنام او ساخت . (ذریعه 6 ص 258).
حسن خان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای بود در کنار صحن حسین بن علی که مقداری از آن در خیابان فلکه افتاد و خراب گشت ، و آن مدرسه...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۶۳ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.