خانو
نویسه گردانی:
ḴANW
خانو. (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 61 هزارگزی شمال باختری مشهد و یکهزار گزی جنوب راه قدیمی مشهد به قوچان . ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 51 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی و کرد زبانند. این ده از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و چغندر و لوبیاست . اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خانو. (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، که در 45 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشه...
خانو. (اِخ ) قصبه ای است در جنوب لارستان و در شمال شرقی بندرعباس و از آنجا در حدود 150 هزارگز فاصله دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2020...
خان و مان . [ ن ُ ] (اِ مرکب ) ۞ خان مخفف «خانه » و مان بمعنی رخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خانه با اثاثیه ٔ خانه با اهل خانه : خدای ت...
خان و مان روفتن . [ ن ُ ت َ ] (مص مرکب ) خانمانی را از بیخ و بن کندن . خانمانی را بی اساس کردن : بدوستان گله آغاز کرد و حجت خواست که خان ...
خان و مان نهادن . [ ن ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خان و مان خود را بجهت امری صرف کردن .خان و مان خود را برای چیزی بباد دادن : در گلستان ...
خان و مان برانداختن . [ ن ُ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) اساس خان و مانی را از هم پاشیدن . خانمانی را نابود کردن : دل ماکیست که سرگشته ٔ رویت ...