گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خثران نویسه گردانی: ḴṮRʼN خثران . [ خ َ ث َ ] (ع مص ) دفزک شدن شیر و چغرات گشتن آن . رجوع به خَثر شود ۞. (ع اِمص ) دفزکی . هنگفتی شیر. (از ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی خسران خسران . [ خ ُ ] (ع مص ) زیان کردن در تجارت خود و مغبون شدن ۞ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). زیان کردن . (المصادر زوزنی ... خسران خسران . [ خ ُ ] (ع اِمص ) کمی و نقصان و زیانکاری . (ناظم الاطباء). زیان کاری . (دهار). زیان . کاستی : بر خیره می کشند می خورنداز بهر حطام را و... خسران خسران . [ خ ُس ُ ] (اِخ ) نام یکی از سران مغول است : خسران از خوف خسران خود از جانب سلطان صلاح کار خود و از آن او در آن دیدند که ... (جه... خسران خسران . [ خ ُ ] (اِخ )نام دیهی است از دیههای کوزدر. (تاریخ قم ص 141). خسران زده خسران زده . [ خ ُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زیان دیده . ضرررسیده . ضررخورده . (یادداشت بخط مؤلف ) : بیچاره سوزنی که بسودای غازییی شد همچو خسروا... خسران دیده خسران دیده . [ خ ُ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زیان دیده . ضرررسیده . ضررخورده . (یادداشت بخط مؤلف ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود