خجندی
نویسه گردانی:
ḴJNDY
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) صدرالدین محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت خجندی . مدتی در بغداد ناظر مدرسه ٔ نظامیه بود و بعد از آن بریاست شافعیه در اصفهان منصوب گردید و بسال 592 هَ . ق . سنقر طویل شحنه ٔ اصفهان بسبب عداوتی که بین ایشان بود او را کشت . (از تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص 355).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جلال الدین خجندی . [ ج َ لُدْ د ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عمربن محمد معروف به خبازی . رجوع به خبازی عمر در همین لغت نامه شود.
جمال الدین خجندی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عوفی وی را در شمار بزرگان شعرای عراق نام برده و اشعار و غزلیاتی از او نقل کند. او راس...