گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خداع نویسه گردانی: ḴDʼʽ خداع . [ خ َدْ دا ] (ع ص ) سخت مکار. حیله باز مشهور. (از ناظم الاطباء). سخت فریبنده . زراق . ۞ || سال کم حاصل . || مأیوس کننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی خداع خداع .[ خ ِ ] (ع مص ) گذاشتن چیزی را. (از منتهی الارب ). ترک کردن . منه : «خادع الحمد اقوام لهم زرق »؛ یعنی «ترکوا الحمد لانهم لیسوا من اهل... خداع خداع . [ خ ُدْ دا ] (ع ص ، اِ) ج ِ خادع . خداع الرجال خداع الرجال . [ خ َدْ دا عُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) بزرالبنج . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود