 
        
            خر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴR
    
							
    
								
        خر. [ خ ُ ] (اِ) مخفف  خور و آن  آفتاب  باشد. (از ناظم  الاطباء) (از برهان  قاطع).  ||  (ص ) واجب . سزاوار. روا. شایسته . درخور. (از ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        واژه ی کهره khara در سنسکریت به معنی خر است؛ و واژه ی کهرو kharu که از khara + «او u» ساخته شده، به معنی خنگ، کودن، دبنگ، ببو، ابله، احمق و... است. **...