اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرابی زده

نویسه گردانی: ḴRʼBY ZDH
خرابی زده . [ خ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از مفلس . تهیدست . (آنندراج ) :
عشق را نیست خراجی بخرابی زدگان .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.