خراسانی
نویسه گردانی:
ḴRʼSANY
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) عطأبن ابومسلم خراسانی ، مکنی به ابوایوب بعضی او را ابومسعود گفته اند. از راویانست . اسم پدر او را بعضی عبداﷲ و بعضی میسره آورده اند. او از سعیدبن مسیب و زهری حدیث شنید و علت این که وی را خراسانی می گویند؛ آن است که دیرزمانی درخراسان زندگی کرد. مرگ او به سال 134 هَ .ق . در اریحا روی داد و نعش او را به بیت المقدس بردند و بدانجا بگور سپردند. او از بهترین بندگان خدا بود، ولی به احادیث او چندان اعتماد نیست . (از انساب سمعانی ).
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شرفالدین خراسانی ملقب به شرف (زادهٔ ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ در همدان — درگذشتهٔ ۱۴ آبان ۱۳۸۳ در تهران) از برجستهترین استادان فلسفهٔ یونانی در ایران بود. مهمت...
ابوالجیش خراسانی . [ اَ بُل ْ ج َ ش ِ خ ُ ](اِخ ) مسمی بمظفر. از متکلمین شیعه . (ابن الندیم ).
خالد کاتب خراسانی . [ ل ِ دِ ت ِ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به خالدبن یزید کاتب خراسانی شود.
ابن الثلجی خراسانی . [ اِ نُث ْ ث َ ی ِ خ ُ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن شجاع الثلجی ، ملقب به فقیه العراقین . مبرز اقران زمان خویش ، فقیه وَرِع و...
بیخ انجدان خراسانی . [ خ ِ اَ ج ُ ن ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشترغاز است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اشترغاز...
ابوالحسن بوشنجی خراسانی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ش َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) یکی از مشایخ صوفیه . او صحبت ابوعثمان حیری و ابن عطاء و ابوعمرو دریافت ...