خرجی
نویسه گردانی:
ḴRJY
خرجی . [ خ ُ جی ی ] (اِخ ) عمربن احمدبن خرجة، ملقب به خرجی . فقیهی عالم بود و از ابوالحسن احمدبن حسن ایلی حدیث کرد و قاضی ابوالعباس احمدبن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی از وی حدیث دارد. (از انساب سمعانی ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خرجی . [ خ َ ] (ص نسبی ، اِ) قدری از مال که اخراجات ضروری را بر آن موقوف باشد. (آنندراج ) : دو استر پر ز گوهرهای غلطان که کس قیمت نداند هر ...
خرجی . [ خ ُ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب به خرجة. (از انساب سمعانی ).
خرجی پز. [ خ َ پ َ ] (نف مرکب ) مقابل خاصه پز. خاصه پز و خرجی پز دو اصطلاحند درنانوایی و خرجی پز آن است که نان عمومی می پزد در مقابل خاصه پز و...
ول خرجی . [ وِ خ َ] (حامص مرکب ) عمل ولخرج . اسراف در خرج . باددستی .
خرده خرجی . [ خ ُ دَ / دِ خ َ ] (اِ مرکب ) خرجهای مختصر. خرجهای اندک اندک . (یادداشت بخط مؤلف ).
خاص و خرجی . [ خاص ْ ص ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هزینه های مورد احتیاج و هزینه های تفننی . مخارج ضروری و غیر ضروری . مایحتاج و غیر محتاج...
ول خرجی کردن . [ وِ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پول خود را بیهوده خرج کردن . اسراف کردن در هزینه .
خاصه خرجی کردن . [ خاص ْ ص َ / ص ِ خ َ ک َ دَ] (مص مرکب ) استثناء گذاردن . تبعیض قائل شدن . بعضی از افراد یک نوع را بر افراد همان نوع ترجیح ...
خاصه و خرجی کردن . [ خاص ْ ص َ /ص ِ وُ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرج لازم از خرج غیر لازم جدا نمودن . مخارج ضروری و غیر ضروری را جدا کردن .