اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرف

نویسه گردانی: ḴRF
خرف . [ خ ُ رُ ] (ع اِ) زمان داخل شدن در پائیز و در حدیث جارود آمده است : یا رسول اﷲ قد علمت ما یکفینا من الظهر ذودناتی علیهن فی خرف فنستمتع من ظهورهن اراد من الخرف وقت خروجهم الی الخریف . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خرف کردن . [ خ َ رِ / خ ِ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبهوت کردن . گنگ کردن . کندفهم کردن : خیالش خرف کرده کالیوه رنگ بمغزش فروبرده خرچنگ چنگ ....
خرف گشتن . [ خ َ رِ / خ ِ رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . گیج شدن . کندفهم شدن : تو نیز ای بخیره خرف گشته مردزبهر جهان دل پر از داغ و در...
خنگ و خرف . [ خ ِ گ ُخ ِ رِ ] (ترکیب عطفی ) بلید. کندذهن . نافهم . خرفت .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.