اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خروش برآوردن

نویسه گردانی: ḴRWŠ BRʼAWRDN
خروش برآوردن . [ خ ُ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برآوردن خروش . خروش کردن :
دگر دیو کین است پر خشم و جوش
ز مردم برآرد بناگه خروش .

فردوسی .


چون برآورد از میان جان خروش
اندرآمد بحر بخشایش بجوش .

مولوی (مثنوی ).


بداور خروش ای خداوند هوش
نه از دست داور برآور خروش .

سعدی (بوستان ).


برآورد صافی دل صوف پوش
چو طبل از تهیگاه خالی خروش .

سعدی (بوستان ).


برآوردم از هول و وحشت خروش ۞
پدر ناگهانم بمالید گوش .

سعدی (بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.