اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خسک

نویسه گردانی: ḴSK
خسک . [ خ ُ ] (اِخ ) نام پدر عبدالملک محدث است . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خسک . [ خ ِ ] (اِ) گل کافشه ، گل کاجیره : گیاه معروف گزنده خارداری است که در زمین غیر مزروع می روید. لفظ دیگری بهمین معنی در ایوب استعما...
خسک . [ خ ُ ] (اِ) وقت و هنگام . || تأخیر و درنگ . (ناظم الاطباء). تأمل .
خسک . [ خ َ س َ ] (اِ مصغر) مصغر خس یعنی خار کوچک . (از ناظم الاطباء) : از بیخ بکند او و مراخوار بینداخت ماننده ٔ خار خسک و خار خوانا. ابوشکور بل...
خار و خسک . [ رُ خ َ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خار و خس . ریزه ٔ خار و کاه : خار و خسک را بسخن چون کند.نظامی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.