اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خش خش

نویسه گردانی: ḴŠ ḴŠ
خش خش . [ خ ِ خ ِ] (اِ صوت ) حکایت صوت جامه ٔ آهاردار گاه رفتن یا جنبیدن صاحب آن و امثال آن . بانگ جامه ٔ نو و بانگ کاغذو جز آن . خشت خشت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
از آنسو خشخش مخفی ازینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سؤال است آن جواب است این .

نظام قاری .


آواز رفتن مار در سقف یا میان کزل و کاه . (یادداشت بخط مؤلف ) : و خشخش رفتن او [افعی ] همچون خشخش درختان بود که باد بر وی بزد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
خش خش /xešxeš/ معنی صدای حرکت خفیف دو چیز بر روی یکدیگر، مانند کاغذ، برگ خشک، و پارچۀ آهاردار. فرهنگ فارسی عمید. /////////////////////////////////////...
خش خش کردن . [ خ ِ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صدای خش خش درآوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خش و خاش . [ خ َ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ریز و پیز. خش و خاشاک . قماش ریزه . هر چیز که افکندنی و دور انداختنی بود. (برهان قاطع).
خش و فش . [ خ ِش ْ ش ُ ف ِش ْش ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان . (یادداشت بخط مؤلف ). || آواز بسیار در جامه های نو...
خاش وخش . [ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قماش ریز را گویند که از دم مقراض استادان خیاط و پوستین دوز بدست آید. قماش ریزه بود. (فرهنگ اسدی ...
خش و خماش .[ خ َ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، اتباع ) خش و خاش . خاشه . هر چیز ریز و پیز و دورافکندنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
کالی خشخش . [ ] (هندی ، اِ) به هندی خشخاش بری اسود است که از آن افیون بعمل آورند. (فهرست مخزن الادویه ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.