اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشک اندام

نویسه گردانی: ḴŠK ʼNDʼM
خشک اندام .[ خ ُ اَ ] (ص مرکب ) لاغر. نحیف . کم گوشت . (ناظم الاطباء). آنکه گوشت و رطوبت در تن او نمانده است . نزار. پوست بر استخوان ترنجیده . پوست به استخوان چسبیده . (یادداشت بخط مؤلف ) : عضو که ضمور دارد و خشک اندام را فربه کند. (الابنیة عن حقایق الادویه ). کشتی گیران بکار دارند [ سندروس را ] تا عصبهاء ایشان قوی شود و خشک اندام و سبک شوند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.