اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشک رود

نویسه گردانی: ḴŠK RWD
خشک رود. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) رودخانه ٔ خشک . رودخانه ای که آب آن بند آمده است : و ایشان را [ مردم سرخس را ] یکی خشک رود است که اندر میان بازار می گذرد و به وقت آب خیز اندر او آب رود و بس . (حدود العالم ). و ایشان را [ مردم بزده را به ماوراءالنهر ] یکی خشک رود است که اندر وی بعضی از سال آب رود وبیشتر آبشان از چاه ها و دولابهاست . (حدود العالم ).
بزرگوارا که شهر عزت تست
چه شهر عالم کبری نه عالم صغری
از آنکه عالم صغری ز خشک رودش خود
نباشد الا عضوی کمینه از عضوی .

ابوالفرج رونی .


چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
که می گویند ملاحان سرودی
اگر باران بکوهستان نبارد
بسالی دجله گردد خشک رودی .

سعدی .


|| رود که قسمی آلت موسیقی بوده است :
چو بر زد باربد بر خشک رودی
بدین تری که بر گفتم برودی .

نظامی .


برانگیخت آوازی از خشک رود
که از تری آرد فلک را فرود.

نظامی .


شعرم چو گشت معجزه و سحر از او بکاست
گفتند همگنان تو کلیمی و این عصاست
بر بحر دست خواجه زدم خشک رود شد
گفتم بلی نشان عصا این بود رواست .

سید حسن غزنوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خشکرود. [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه لرستان شهرستان گلپایگان واقع در 18 هزارگزی جنوب باختر گلپایگان . این ده کوهستانی با آب و ...
مسیل، آبراه، رود خانه‌ای که فقط به هنگام باران‌های شدید و به راه افتادن تنداب پر از آب میشود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.